تحلیلِ حلاوتِ مرگ

ساخت وبلاگ

به قلمِ آسمان سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲. ساعت 16:49

دیگر کسی را به یاد نمی‌آورم،
گاهی فقط جنازهٔ خستهٔ خود را
به سختی
از این شانه به آن شانه
جا به جا می‌کنم.

آخر این چه روزگاری‌ ست
که حروف از کنار آمدن
با هر کلمه‌ ای
احتیاط می‌کنند.

حالا متوجه می‌شوی…
آدمی چرا از آدمی
هراسان است؟!

وقتی که شب
با هزار دست تاریک
تکانم می‌دهد: بیدار شو!
من چطور به روشناییِ لرزانِ این شمعِ مُرده
اعتماد کنم!؟

تنهایی
تنهایی
تنها… تنهایی خوب است،
هر چند تنهایی
تاوانِ هول‌آوری دارد.

این راز تقدیم شما!!...
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 37 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 2:40