از گرمای اتاق خوابم نمی برد اما می دانم بیرون هوا خیلی سرد است شایدم هنوز می بارد. ساعت از دوازده و نیم هم گذشته ؛ با اینکه خاموشی زدم و روی تخت دراز کشیدم اما دلم می خواهد برخیزم و شادمانه برقصم! از حالم خنده ام می گیرد به خودم می گویم: - دختر چه ات شده! بگیر بخواب! این همه شادی و رقص این وقت شب؟! پاک قاطی کردی! برچسبها: در نقش گل سرخ, برگ هایی از زندگی ام+ نوشته شده در پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۶ساعت 0:38 توسط م.ب, ...ادامه مطلب