این راز تقدیم شما!!

ساخت وبلاگ
به قلمِ آسمان پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۴۰۳. ساعت 18:47 لبخند می زنی دلِ من آب می شودچیزی بدَل به یک غزلِ ناب می شوددیگر بدونِ هیچ دلیلِ مشخصیقلبم فقط برایِ تو بی تاب می شودهرجا که باشم از سرِ من خواب می پردوقتی که چشم هایِ تو بی خواب می شودیکباره ذوق می کند و مثلِ بچه هامردی به قصه هایِ تو پرتاب می شود این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 22:25

به قلمِ آسمان دوشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۳. ساعت 7:32 استخوان های عشق پوسیدند، از گل تو بهار روییدهمن تو را خلق می کنم از نو، با همین دست های شوریدهبا هزاران هزار دلتنگی، شیشه های شکسته ی رنگیچیزی از جنس عشق می سازم، که بر آن آفتاب پاشیدهکوزه ی خالی ام پر از آه است، کوزه! آری مزار ارواح استترک کوزه خوب می داند، کسی این زخم را خراشیده..مرگ هم راستی عجب هنری است، آه، این آه، فوت کوزه گری استکوزه ها خفته داخل پستو، کوزه‌گر زیر خاک خوابیدههر دو هستیم، هم تو و هم من، هر دو از یک جنازه آبستنزن و مردش نمی کند توفیر، چه کسی مرگ را نزاییده؟با همین موی پر کلاغی باز، واژه ها رفته اند تا پروازمنم و شعرهای دور و دراز، منم و این سر تراشیدهزندگی چیست؟ بی بدن بودن، زندگی کن به رسم من بودنتا که نائل شوی به زن بودن، چه کسی بعد مرگ را دیده؟ این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 22:25

به قلمِ آسمان چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳. ساعت 16:35 یک جفت چشم داشتم- که تو یادت نیست -یک جفت گوش- که تو یادت نیست -و قلبی- که باورش برای تو سخت بود -یادشان بخیرکه بلد بودندمثل معجزه‌ای در عصر معمولی‌هامیخکوبت شوندو با حیرتی مافوق‌طبیعی دوستت بدارندیادت بخیرکه فرق داشتی با دیگرانیادت بخیر این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 30 فروردين 1403 ساعت: 22:25

به قلمِ آسمان سه شنبه بیست و چهارم بهمن ۱۴۰۲. ساعت 16:49 دیگر کسی را به یاد نمی‌آورم،گاهی فقط جنازهٔ خستهٔ خود رابه سختیاز این شانه به آن شانهجا به جا می‌کنم.آخر این چه روزگاری‌ ستکه حروف از کنار آمدنبا هر کلمه‌ ایاحتیاط می‌کنند.حالا متوجه می‌شوی…آدمی چرا از آدمیهراسان است؟!وقتی که شببا هزار دست تاریکتکانم می‌دهد: بیدار شو!من چطور به روشناییِ لرزانِ این شمعِ مُردهاعتماد کنم!؟تنهاییتنهاییتنها… تنهایی خوب است،هر چند تنهاییتاوانِ هول‌آوری دارد. این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 31 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 2:40

کلاهم اگر این بار
به سرزمین تو بیفتد هم،
برنمی‌گردم به این بازی...
قرارمان این نبود،
روی قله‌های شعر من بایستی
و تمام جهان مبهوت تو باشد
اما
سهم خودم از تو
کلاهی باشد که باد برده است!

این راز تقدیم شما!!...
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 23 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 2:40

بخوان نوشته‌ام را! از زمان دیگری آمده‌ام از سوسنی که لای کتاب بود. این راز تقدیم شما!!...
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 29 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 2:40

به قلمِ آسمان پنجشنبه بیست و هشتم دی ۱۴۰۲. ساعت 14:56 گفتم: «به ملاقاتِ مردی می‌روم که در انتظارم نیستپس نخواهد فهمید چقدر دیر کرده‌ام!»بعدخط چشم‌هایم را با حوصله جفت کردم و گفتم:«هیچ‌وقتبرای دیر رسیدن دیر نیست»- دیر بود اما -رودِ عزیزم راکوزه‌کوزه به خانه برده بودندو سهمممثل آبی خوش از گلویشان پایین رفته بوددیر بودو تنها می‌توانستمچشم‌هایم را چون دو ماهیِ سوگوارِ سرگرداندر حوضِ خانهٔ مردم رها کنم،به خانه‌ام برگردم،و سال‌ها تعجب کنم از این‌که بدون چشمچگونه گریه‌ام بند نمی‌آید! این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 40 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 1:41

به قلمِ آسمان سه شنبه سوم بهمن ۱۴۰۲. ساعت 22:57 از درد ترک خورده و از زخم کبودیمکوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیماو می رود و هر قدمش لاله و نسرینما سنگ‌تر از قبل همانیم که بودیمما شهرتمان بسته به این است بسوزیمبا داغ عزیزیم که خاکستر عودیمتن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته‌ستاز غیرتمان بود ، نوشتند حسودیمجوگندمی از داغ غمش تار به تاریمدر حسرت پیراهن او پود به‌ پودیمپیگیر پریشانی ما دیر به‌ دیر استدلتنگ به یک خنده‌ی او زود به‌ زودیمبر سقف اگر رستن قندیل فراز استما نیز همانیم ، فرازیم و فرودیمیک روز می‌آید و بماند که چه دیر استروزی که بفهمد که چه گفتیم و که بودیمبعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغمآمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 15 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 1:41

به قلمِ آسمان چهارشنبه چهارم بهمن ۱۴۰۲. ساعت 18:4 نشسته ای سر سجاده روبروی خودتکه خویش را بنشانی به گفتگوی خودتشنیده ایم که از کعبه آمدی بیرونبه جستجوی که بودی؟ به جستجوی خودتگشودن در خیبر عجیب نیست که توگشوده ای در معراج را به روی خودتهر آن زمان که رسول از حرای وحی آمدنفس نفس به مشامت رسید بوی خودتنظام رزم به هم می خورد که دشمن توفرار می کند از دست تو به سوی خودتتمام غصه ی تاریخ را نهان کردیشبیه بغض گره خورده در گلوی خودتبرای آنکه بدانی چه کرده ای با مابنوش جرعه ای ای دوست از سبوی خودتسیاهِ زلف تو شد ليله الرغائب ماای آرزوی بشر، چیست آرزوی خودت ؟ این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 22 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 1:41

به قلمِ آسمان سه شنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۲. ساعت 1:9 چرا که مثل طعم گیلاسدر آخرین سکانس فیلمی غم‌ انگیزمهم بودیو آدم کنار تو نمی‌توانستنگران قلبش نباشدزمان ایستادن قلبم را که نمی‌دانستمقلبم را که نمی‌توانستمبه دو قسمت کنم؛پس تو را دوست داشتمو تو را دوست داشتمتو ناگهان بودیمثل صبح آن شنبۀ بی‌هنگامکه پرده را کنار زدمبرف آمده بودو به رختخواب برگشتمتو را دوست داشتمو هیچ‌چیزی غمگینم نمی‌کردحتی برفی که آن‌همه راه آمده بودپروازهای آن‌روز را کنسل کندو صدای خنده‌های کودکان دبستان را به کوچه ریخته بود. این راز تقدیم شما!!...ادامه مطلب
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 5 دی 1402 ساعت: 22:40