در حصرِ مرگ

ساخت وبلاگ

به قلمِ مریم شنبه هشتم مهر ۱۴۰۲. ساعت 23:6

من در سکوتِ مطلقِ شب غوطه‌ور شدم
مسحورِ ماه واژه سرودم، سحر شدم

پرچینِ خانه‌ی غزلم را کسی ربود
در حصرِ مرگ ماندم و ویران‌کپر شدم

من چشم و گوش بسته‌ی او بودم از قدیم
او رفت، بعد رفتنِ او کور و کر شدم

گفتم: مرا خبر کن اگر رفتنی شدی!
بعد از تمامِ شهر از او باخبر شدم

صدها هزار غصه درون من است و حیف
این قصه هم گذشت و بدونِ تو سر شدم

این راز تقدیم شما!!...
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 10 مهر 1402 ساعت: 16:12