جمعه هفدهم تیر ۱۴۰۱. ساعت 1:23
شب به پیش می آید و بعد، دیگر پس نمی نشیند
و فنجان ها و کتاب هایمان را همچون جزایری بر کف اتاق رها می کند.
شناوریم ما من و تو
و دوریم از هم همچو قهرمانان جوانِ
این دو رمان که تازه، کناری شان نهاده ایم.
سعادت یعنی همین:
خرامیدن، تنها،
زیر نورِ یک ماه،
که جزر و مدهاش یادآور خودِ ماست
و فاصله ی ما
و هر چه پشت سر گذاشته ایم.
چراغ، روشن مانده و پرده به نور راهِ ورود می دهد.
این ها همه، قول و قرار ما بود.
حتم روزی دوباره، سر وقت شان می رویم.
برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 133