پریروز بهش گفتم که تا چند روز دیگر یک غافلگیری فوق العاده دارم؛
اما حال که فکر می کنم دیگر هیچ دلم نمی خواهد غافلگیری ام را برایش رو کنم
ولی مگر می توانم قلبم طاقت نمی آورد اما تصمیم دیگری گرفتم
می گذارم هر وقت خیلی شادم کرد، من هم یک دفعه سوپرایزش می کنم! حالا نه!
گاهی دوباره به خودم می گویم م.ب بیا و دیگر دنیایت را با کسی شریک نشو..
کاش این روزها هر چه زودتر بگذرند
پسرم یک ساعت دیگر از مدرسه برمی گردد برایش آش گذاشته ام عطرش خانه را پر کرده.
برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 205