حزین به غمِ زیبای در آینه لبخند زدم

ساخت وبلاگ
 

سه و نیم صبح از حرف های مزخرف یک آدم مغرور آنقدر عصبانی شدم دیگر خوابم نبرد

به متعاقب آن یاد روزهای سخت و خاطرات تلخم افتادم و گریه کردم

موسیقی گذاشتم و در نیمه تاریک اتاقم به سقف خیره شدم و از تنهایی اشک ریختم

تا حدود شش بیدار بودم دیگر تصمیم گرفتم بخوابم تا همه چیز را فراموش کنم 

و تازه الان بیدار شدم لبۀ تخت نشستم کسل و ساکت به خودم در آینه خیره شدم

در دلم به زیبایی ام لبخند زدم به همان سادگی که بی هیچ آرایشی هم می درخشید.

بعضی زن ها اگر آرایش نکنند زیبا نیستند آرایش را از آنها بگیری،

آدمی با چهرۀ معمولی اند دیگر نه یک پریچهره!

زیبایی زنی ارزشمند است که وقتی صبح خواب آلود از تخت برمی خیزد،

با وجود موهای آشفته و بی آرایش و صورت نشُسته،

چشمانش پوست مهتابی اش موهای شانه نکرده اش لبانش همه به خورشید

لبخند می زند / م.ب


برچسب‌ها: در نقش گل سرخ, برگ هایی از زندگی ام
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۶ساعت 9:6 توسط م.ب
این راز تقدیم شما!!...
ما را در سایت این راز تقدیم شما!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myredrose بازدید : 262 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:29