به قلمِ آسمان دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲. ساعت 21:13 تمام عمر خواهم خورد چوب اشتباهم راکجای زندگی پنهان کنم روی سیاهم را؟علیرغم هجوم بادهای سرد ویرانگربنا کردم کنار شانههایت تکیهگاهم رامرا بیدار کن ای جاده، از این خواب خرگوشی!که از بیراههها پیدا کنم یک روز، راهم راگناهان مرا بر گردن قسمت، نیندازید!که با جان میدهم عمریست تاوان گناهم رابه یادت در هوای بسترم، گنجشک میکارمبه سویت میپرانم سارهای بیپناهم رادلم را هیزم شبهای آتشبازیات کردیالهی دامنت هرگز نبیند دود آهم راتمام مهرههایم را در این شطرنج، سوزاندیولی هرگز به این قیمت نخواهم باخت شاهم را بخوانید, ...ادامه مطلب
تا الان خوابم نبرده اما خوبم. تهی از درد نیستم اما خوبم آرومم. توی تاریکی اتاقم دراز کشیدم و موسیقی بی کلام گوش میدم و به نظم دادنِ کارام فکر می کنم. خیلی سرده، حتی نسیم خنک رو گونه م حس می کنم. به این سکوت تکیه می کنم تا آروم بمونم. بخوانید, ...ادامه مطلب
خدایا قلبم از ترس دارد تهی می شود خدای من.. وقتی چنین اتفاقاتی می افتد حس می کنم کسی را ندارم احساس می کنم تکیه گاهی ندارم که قبل از تکیه دادن بهش فرو می ریزم قلبم پر از نگرانی و ترس است چند ساعت پیش سراسیمه با یک تلفن رفت و هنوز برنگشته امیدوارم اتفاق ناگواری نیفتد خدای من.. کاش حداقل کسی را داشتم که آرامم می کرد. خدای من.. برچسبها: در نقش گل سرخ, برگ هایی از زندگی ام+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم دی ۱۳۹۶ساعت 23:6 توسط م.ب, ...ادامه مطلب