این راز تقدیم شما!!

متن مرتبط با «بینمت» در سایت این راز تقدیم شما!! نوشته شده است

من کجا باز بینمت ای ستاره ی روشن

  • به قلمِ مریم جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲. ساعت 22:1 به باز آمدنت چنان دلخوشمکه طفلی به صبح عید ،پرستویی به ظهر بهارو من به دیدن توچنان در آینه ات مشغولمکه جهان از کنارم می گذردبی آن که سر برگردانمدر فصلهای خونین هم می توان عاشق بودبه قمریان عاشق حسد می ورزمکه دانه بر می چینندو به ستاره و باران که بر نیمرخ مهتابی ات بوسه می زنند.و به گلی که با اشاره ی تو می شکفددر فصل های خونین هم می توان عاشق بودمگر از راه در رسیمگر از شکوفه سر بر زنیمگر از آفتاب درآییوگرنه روزتابوتی است بر شانه های ابرکه ما را به افق های ناپیدا می سپاردو عشق آهوی محتضری استکه سر بر شانه های باران می گذارد!بیابا اندامی از آتش بیا.و جلوه ای از آذرخشهیهاتمن کجا باز بینمت ای ستاره ی روشنکه بی تو تا شبگیر پیر می شومچندان که بازآییستاره ها همه عاشق می شوندو جوانی در باران از راه می رسد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها