به قلمِ آسمان سه شنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۲. ساعت 1:9 چرا که مثل طعم گیلاسدر آخرین سکانس فیلمی غم انگیزمهم بودیو آدم کنار تو نمیتوانستنگران قلبش نباشدزمان ایستادن قلبم را که نمیدانستمقلبم را که نمیتوانستمبه دو قسمت کنم؛پس تو را دوست داشتمو تو را دوست داشتمتو ناگهان بودیمثل صبح آن شنبۀ بیهنگامکه پرده را کنار زدمبرف آمده بودو به رختخواب برگشتمتو را دوست داشتمو هیچچیزی غمگینم نمیکردحتی برفی که آنهمه راه آمده بودپروازهای آنروز را کنسل کندو صدای خندههای کودکان دبستان را به کوچه ریخته بود. بخوانید, ...ادامه مطلب