مشغول کار منزل بودم پدرم رسید. پسرم خیلی ذوق کرد.به من گفت: ــ مامانی می دونی کجا میخوایم بریم؟پارک!همون که کنارش آتارپمان داره!! برای حفظ اعتماد به نفسش حس مادری ام را توی دلم گفتم: ــ الهی من به قربون اون آپارتمان گفتن اشتباهت برم!!!برچسبها: در نقش گل سرخ, برگ هایی از زندگی ام,آتارپمان ...ادامه مطلب