به قلمِ مریم سه شنبه دوم آبان ۱۴۰۲. ساعت 17:12 گمان میکنم،هر آدمیباید پشت پنجره ی اتاقشیک گلدان گل شمعدانیداشته باشد،که هر بار گلهایش خشک میشود و دوبارهگل میدهد،یادش بیفتد که روزهای درد همبه پایان میرسندباید یک شعر داشته باشدکه تمام روزها به آواز بخواندشیک شعر شیرینبرای روزهای کلافگی اشباید شبها از روی تختشبتواند ماه را ببیندبتواند ستارهها را بشمارد،تا وقتی سپیده دمیدنگاهش با نگاه خورشید گره بخوردپلکهایش را باز کندو یادش بیاید چراغ جهانبه خاطر او روشن شده است. بخوانید, ...ادامه مطلب